“… سخن گفتن درباره علی (ع) بینهایت دشوار است، زیرا به عقیده من، علی (ع) یک قهرمان یا یک شخصیت تاریخی تنها نیست. هر کس درباره علی (ع) از ابعاد و جهات مختلف بررسی کند، خود را نه تنها در برابر یک فرد، یک فرد برجسته انسانی در تاریخ میبیند، بلکه خود را در برابر معجزهای و حتا در برابر یک مساله علمی، یک معمای علمی «این خلقت» احساس میکند. بنابراین درباره علی (ع) سخن گفتن برخلاف آنچه که در وهله اول به ذهن میآید، درباره یک شخصیت بزرگ سخن گفتن نیست، بلکه درباره معجزهای است که به نام انسان و به صورت انسان در تاریخ متجلی شده است.
علی (ع) یکی از شخصیتهای بزرگی است که به نظر من بزرگترین شخصیت انسانی است (پیغمبر (ص) را باید جدا کرد که رسالت خاصی دارد) که از همه وقت، امروز ناشناخته میبود، بدشناختهتر است که کیست، محققین او را برای اولین بار میشناختند.
گاه علی (ع) را که توی این جنگها یک قهرمان شمشیرزن است، توی شهر یک سیاستمدار پرتلاش حساس است و توی زندگی یک پدر و یک همسر بسیار مهربان و بسیار دقیق است و یک انسان زندگی است و در همه ابعادش میبینیم، تاریخ میگوید، تنها در نیمه شبها، توی نخلستانهای اطراف مدینه میرفته و نگاه میکرده که کسی نبیند و نشوند و بعد سر در حلقوم چاه فرو میبرده و مینالیده! هرگز، من نمیتوانم قبول کنم که رنجهای مدینه و رنجهای عرب و جامعه عرب و حق جامعه اسلامی و حتا یارانش، این روحی را که از همه این آفرینش بزرگتر است وادار به چنین نالیدنی بکند، هرگز!
درد علی (ع) خیلی بزرگتر است و آن درد خیلی باید درد نیرومندی باشد، که این روح را این اندازه بیتاب بکند! مسلما این همان درد انسانی است که خود را در این عالم زندانی میبیند، انسانی است که خود را بیشتر از این عالم میبیند و احساس خفقان در این عالم میکند.
مسلما هر کسی که انسانتر است، پیش از آنچه هست در خود نیاز احساس میکند، انسان است، این است که میبینیم علی (ع) قهرمان متعالی سخن گفتن و زیبا سخن گفتن و پاک سخن گفتن است، نمونه اعلا و متعالی شهامت و گستاخی در جنگ است، نمونه عالی پاکی روح در حد اساطیر و تخیل فرضی انسان در طول تاریخ است، نمونه اعلای محبت و رقت و لطافت روح است، نمونه عالی دوست داشتن در حد نمونههای اساطیری است، نمونه عالی عدل خشک دقیقی است که حتا برای مرد خوبی مانند عقیل ـ برادرش – قابل تحمل نیست، نمونه اعلای تحمل است در جایی که تحمل نکردن، خیانت است و نمونه اعلای همه زیباییهایی است و همه فضایلی است که انسان همواره نیازمندش بوده و ندانسته.
علی (ع) نه تنها امام است، در طول تاریخ هیچ شخصیتی با این امتیاز را نداشته که یک خانواده امام (ع) است، یعنی خانواده اساطیری است، خانوادهای که پدر علی (ع) است، مادر زهرا (س) است، پسر آن خانواده حسین (ع) [و حسن (ع)] است و دختر آن خانواده زینب (س) است.
چهرهایی که میخواهم، در قرن بیستم، به عنوان سمبل و تجسم یک ایدئولوژی مطرح و عنوا کنم، دارای این خصوصیات است. البته این کاملترین خصوصیاتش نیست، اما اساسیترین آنهاست
علی (ع) نخستین نسل در انقلاب اسلامی، علی (ع) در خانه پسرعمو، رابطه متقابل پیغمبر (ص) و علی (ع)، علی (ع) مظهر جهاد و رهبری جنگ، علی (ع)، مرد سیاست و مسؤولیت اجتماعی، علی (ع) مرد کار یدی، کشاورزی و تولید، علی (ع) مظهر نثر و شعر علی (ع) بهترین سخنور و سخنگو، علی (ع) فیلسوف، علی (ع) مظهر بینشها و ابعاد متضاد، علی (ع) زهد انقلابی و عبادت، تکیه بر عدالت، علی (ع) تساوی در مصرف، علی (ع) امام و مظهر حقیقتها و ارزشها، علی (ع) نفی مصلحت به خاطر حقیقت، نفی شخصیت، علی (ع) انساندوستی.
درد علی (ع) دو گونه است: یک درد، دردی است که از زخم شمشیر ابن ملجم در فرق سرش احساس میکند و درد دیگر دردی است که او را تنها در نیمههای شب خاموش به دل نخلستانهای اطراف مدینه کشانده … و به ناله درآورده است … ما تنها بر دردی میگرییم که از شمشیر ابن ملجم در قرق سرش احساس میکند. اما این درد علی (ع) نیست، دردی که چنان روح بزرگی را به ناله درآورده است، «تنهایی» است که ما آن را نمیشناسیم!
باید این درد را بشناسیم، نه آن درد را که علی (ع) درد شمشیر را احساس نمیکند و … ما درد علی (ع) را احساس نمیکنیم.
ما ملتی که افتخار بزرگ انتصاب به علی (ع) و مکتب علی (ع) را داریم و این بزرگترین افتخار تاریخی است که میتواند بدان بنازد و بالاخره بزرگترین سرمایه، امیدی است که میتواند به وسیله آن نجات پیدا کرده، به آگاهی، بیداری، حرکت و رهایی برسد، اما در عین حال میبینیم که با داشتن علی (ع) و با داشتن «عشق به علی» هم نرسیدهایم!
در صورتی که «شیعه علی (ع) بودن» از «چون علی (ع) عمل کردن» شروع میشود و این مرحلهای است پس از شناخت و پس از عشق.
بنابراین ما یک ملت «دوستدار علی (ع) » هستیم، اما نه «شیعه علی (ع) »! چراکه شیعه علی (ع) همچنان که گفتم علی (ع) وار بودن، علی (ع) وار اندیشیدن، علی (ع) وار احساس کردن در برابر جامعه، علی (ع) وار مسؤولیت احساس کردن و انجام دادن و در برابر خدا و خلق، علی (ع) وار زیستن، علی (ع) وار پرستیدن و علی (ع) وار خدمت کردن است…”
حجم نرم افزار | 2/40 مگابایت |
دفعات دانلود | 81 |
دانلود فایل | دانلود فایل |
نسخه مورد نیاز | اندروید 3.2 و بالاتر |
به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛
جرج جرداق مسیحی در کتاب امام علی (علیه السلام) صدای عدالت انسانیت (جلد
۱) به بیان مشخصات ظاهری حضرت امیر(علیه السلام) پرداخته است که به مناسبت
ولادت حضرت علی(ع) به نشر آن خواهیم پرداخت.
در بخشی از کتاب امام علی، نوشته جرج جرداق آمده است:
از جمله کسانی که وصف علیبن ابی طالب علیه السلام را مکتوب کردهاند، صاحب کتاب ذخائرالعقبی است. او مینویسد: علی علیه السلام ، مردی کامل، و قد او مایل به کوتاهی بود؛ رنگ پوست او سبزه سیر، با ریشی سفید و بلند، و چشمانی سیاه و درشت. زیبا صورت، گشاده رو، بسیار متبسم. با گردنی دراز چون اُریقی نقره ای، و شانه هایی پهن و استخوانهایی چون استخوانهای شیر، و بازو و ساعدی چنان به هم پیچیده که از یکدیگر پیدا نبودند. با پنجه هایی پهن و درشت. و شکمی مایل به چاقی امّا نه به افراط، و ساق پایی ضخیم و به هم پیچیده با انتهایی باریک. عضلات ساعد نیز به هم پیچیده و کلفت و انتهایش باریک. راه رفتنش تا حدی شبیه به راه رفتن پیغمبر(ص) بود. با حالت دو، قدم به عرصه کارزار میگذاشت و در آن حال به چیزی توجه نمیکرد. نیرو و قدرتش چنان بود که همه را به شگفتی وا می داشت.
بسیار دیده شد که سواری به به چالاکی، بی هیچ زحمت و دشواری، چون کودکی شیر خوار از روی زین بر میکند و بر زمین فرو میکوبد. و چه بسیار اتفاق افتاد که مچ دست دلاوری را میگرفت، گویی جانش را گرفته است؛ و قدرت نفس کشیدن از او سلب میگردید. معروف است که با هیچ جنگاوری، هر قدر هم که نیرومند و قوی و بزرگ بوده، در میدان نبرد به مبارزه بر نخاست، مگر آنکه او را به خاک هلاک افکند.
دری بزرگ و چندان سنگین را که پهلوانان، توانایی کندن و جا به جا نموده آن را نداشتند، با یک دست بر میگرفت و چون سپر عادی بر سر میکشید. سنگ بزرگ و عظیم را که اگر جمعی از نیرومندان برای برداشتنش همدست می شدند، آن را نمی توانستند بردارند، او تنها و با یک دست بر میداشت! در میدان نبرد، آنچنان نعره می کشید که قلب دلاوران و رزمندگان به یکباره فرو می ریخت! ترکیب و ساختمان بدنش طوری بود که تغییرات جوی بر آن اثری نمی گذاشتند، به همین دلیل، باکی نداشت که لباس زمستانی را در تابستان بپوشد، و پوشاک تابستانی را در زمستان در برکند!
در هیچ کتاب معتبر از اهل سنت و شیعه مطلبی در مورد نامناسببودن چهره و اندام امیرالمؤمنین(ع) وجود ندارد، بلکه نقلهای بسیاری در مورد زیبایی حضرتشان در این منابع مشاهده میشود:
ابن عبدالبر(م 463ق) در کتاب «الاستیعاب فی معرفة الاصحاب»: حضرت على(ع) قد متوسط و چشمانی سیاه داشت. خوشسیما بود و مانند ماه شب چهارده، از زیبایى میدرخشید. شکمش، بزرگ و شانههایش، پهن و درشت انگشت بود. اندامى لطیف داشت و گردنش از سپیدى، مانند تنگى از نقره بود. جلو سرش مو نداشت و محاسنش، انبوه بود. استخوان شانه استوارى، مانند استخوان شانه شیر درنده بود. بازو و بند دستش از پیچیدگى قابل تشخیص نبود. هنگام راه رفتن گامها را کشیده برمیداشت. هرگاه بازوى کسى را میگرفت، چنان بود که جان او را گرفته تا آنجا که تاب نفس کشیدن را احساس نمیکرد. دست و بند دستش، فربه بود.
ابن اثیر جزری (م 630ق) در کتاب «اسد الغابة فی معرفة الصحابة»: ابو هریره از عبد الله بن داوود از ابو الحجاج مدرک چنین روایت کرده است: در یکى از روزها دیدم که حضرت على(ع) به ایراد خطبه پرداخته است، در آن هنگام چهرهاش از همه مردم، زیباتر بود.
یکى از افراد در ضمن ملاقاتى که با رسول خدا(ص) داشت، گفت: چگونه على(ع) میتواند «لواء الحمد» را به دوش بکشد؟ رسول خدا(ص) در پاسخ فرمود: «چگونه على(ع) تاب تحمل آنرا نداشته باشد، حال آنکه خصلتهاى چندى را در اختیار دارد: 1. شکیبائیش مانند شکیبائى من است. 2. چهره زیبایش مانند چهره زیباى یوسف(ع) است. 3. نیرویش مانند نیروى جبرئیل است».
از «ابن عباس» روایت شده است که؛ رسول خدا(ص) فرمود: «کسى که میخواهد به حلم حضرت ابراهیم(ع) و به حکم نوح(ع) و به زیبایى چهره یوسف(ع) پى ببرد، به على بن ابیطالب(ع) نظر نماید [که همه این ویژگیها در او جمع شده است]».
درباره بخش دوم پرسش نیز باید گفت که امام علی(ع)، مصداقی از آیه «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ» بود، امّا خشونت بیجا نداشت، بلکه در جای خود خشن و در جای خود مهربان بود، و مهربانی آنحضرت بر خشونتش میچربید.
ابو سعید خدرى نقل میکند: در یکى از روزها، گروهى در پیشگاه رسول اکرم(ص) از حضرت على(ع) شکایت کردند. پیامبر(ص) به دنبال شکوه آنان از جاى برخاست و خطابهاى ایراد فرمود و شنیدم خطاب به مردم اظهار میداشت: «اى مردم! از على(ع) شکوه نکنید، به خدا سوگند! على شیفته ذات خدا است و در راه خدا از خشونت و سرسختى زیادى برخوردار است و در این راه کمال پایمردى را دارد».