پس از فتح مکه در سال هشتم هجرى و درخشش قدرت اسلام در جزیرهالعرب، پیروان دیگر ادیان و مذاهب و رهبران و رجال سیاسى و مذهبى توجه خاصى به اسلام و مسلمانان و به کانون این قدرت عظیم یعنى مدینهالرسول پیدا کردند. این امر زمینه مناسبى را براى نشر و گسترش شعاع اسلام تا اقصى نقاط حجاز و حتى خارج از آن فراهم آورد و پیامبر اسلام توانست از این فرصت بخوبى استفاده کند و با ارسال نامهها و نمایندگان ویژه به رؤساى بلاد و زمامداران کشورها آنها را به پذیرش اسلام و یا به رسمیت شناختن دولت اسلامى و التزام به مقررات آن فرا خواند.
واژه مباهله مشتق از ماده «بهل» است. گفته مىشود «بهلهالله» یعنى «لعنهالله» (۱) و باهل القوم وتباهلوا وابتهلوا اى تلاعنوا و المباهله ان یجتمع القوم اذا اختلفوا فی شىء فیقولوا لعنهالله على الظالم منا
(۲) ولى مباهله با ملاعنه این تفاوت را دارد که «لعن» عبارت است از دعا به
ضرر شخص که از رحمت الهى دور باشد و «بهل» اجتهاد در لعن است و لذا کسى که
اصرار و التماس در دعا و نفرین داشته باشد «مبتهل» است. (۳)
در ذیل آیه ۶۱ سوره آلعمران در تفسیر واژه «نبتهل» مفسرین متقدم گفتهاند
که در معناى ابتهال دو قول است اول آن که به معناى التعان است و دوم آن که
به معناى دعا کردن بر ضد شخص دروغگو و طلب هلاکت اوست که این شبیه لعن است.
(۴) و روشن است که این دو معنا بسیار نزدیک به هم هستند.
برخى اساتید معاصر در توضیح این واژه آوردهاند که مباهله تضرع و ابتهال و
لابه است . ابتهال گاه براى دفع بلا است و زمانى براى نزول بلا است. مثل
این که با نماز استسقاء نزول باران رحمت از خداى سبحان طلب مىشود و یا با
نماز، نیاز یا بلایى دفع مىشود مثل «ربنا اکشف عنا العذاب انا مؤمنون»
و گاهى هم دعا مىشود تا عذابى بر شخص یا گروهى نازل شود مثل این که نوح (علیه السلام) به خداوند عرض کرد
«رب لا تذر على الارض من الکافرین دیارا» (۵)
ولى در اینجا این نکته در توضیح معناى واژه مذکور باید مورد تأکید قرار
گیرد که مباهله همواره متضمن یک رابطه بینالاثنینى است. و ناله و زارى
انسان به درگاه خداوند براى دفع بلایى از خودش یا نزول رحمتى مباهله خوانده
نمىشود ولى ابتهال گفته مىشود.
برخى در معناى لغوى مباهله صیغه و هیئت خاصى را معتبر دانستهاند (۶) ولى
از کتب لغت و ادب بدست مىآید که واژه مباهله از این جهات مطلق است. نهایت
آن که ادعاى پیدایش معناى اصطلاحى خاصى براى آن در میان مسلمانان شود که
منشأ آن سیره رسولخدا در واقعه مباهله و کیفیت عمل آن حضرت یا روایات صادر
از ناحیه امامان شیعه در مورد نحوه اجراى مباهله است که بدان اشاره خواهد
شد.
اکنون که معناى مباهله واضح شد باید گفت که این معنا در عرف عرب و نزد
پیروان ادیان آسمانى معنایى کاملا شناخته شده بود و دعوت پیامبر اسلام از
مسیحیان به مباهله دعوت به کارى بدیع و فتح بابى جدید براى اثبات حق و
ابطال باطل نبود. از این رو مىبینیم که مسیحیان نجران خیلى طبیعى با آن
برخورد کردند و حتى وقتى پیامبر اسلام بر سر زانوان خود نشست و دست به دعا
برداشت ابوحارثه اسقف بزرگ مسیحیان گفت :
«جثى والله کما جثى الانبیاء للمباهله» (۷)
یعنى او همانند انبیا براى مباهله نشسته است. از اینجا معلوم مىشود که
مسیحیان توسل جستن به مباهله را از مختصات پیامبر اسلام به شمار نیاورده
بودند و او را در این جهت دنبالهروى انبیاء الهى مىدانستند.
فخر رازى سخن کفار (۸) در آیه ۳۱ سوره انفال :
«اللهم ان کان هذا هو الحق من عندک فامطر علینا حجاره من السماء او ائتنا بعذاب الیم»
را نوعى اقدام به مباهله از جانب آنها در برابر رسولخدا دانسته است (۹) و
این سخن از جهت آن که متوسل شدن به مباهله براى اثبات حقانیت را در عرف
اعراب جاهلى ثابت مىکند مطلبى در خور توجه است. البته در روایات اهل البیت
به مواردى برخورد مىکنیم که مباهله را به شکل خاصى به اصحاب و شیعیان خود
تعلیم دادهاند و توسل بدان را در برابر منکرین مسأله امامت و ولایت که در
بحث و مناظره به هیچ دلیل و برهانى حق را نمىپذیرند، به عنوان آخرین
راهحل مطرح کردهاند.
ابومسروق گوید به امام صادق عرض کردم من با مردم سخن مىگویم و به آیه شریفه : «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولى الامر منکم»
بر آنها احتجاج مىکنم ولى آنها مىگویند این آیه درباره امیران جنگها نازل شده است . پس به آیه شریفه
«انما ولیکمالله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاه و یؤتون الزکوه و هم راکعون»
بر آنها احتجاج مىکنم ولى مىگویند این آیه درباره مؤمنین نازل شده است. آنگاه به آیه شریفه : «قل لا أسألکم علیه اجرا الا الموده فى القربى»
بر آنان احتجاج مىکنم ولى مىگویند درباره خویشاوندان مسلمانان نازل شده
است. پس از این قبیل ادله هر چه حاضر دارم فروگذار نمىکنم. آن حضرت به من
فرمود: اگر این گونه مىباشد پس آنان را به مباهله فراخوان. گفتم چگونه؟
فرمود سه روز نفس خویش را اصلاح کن و گمانم که فرمود روزه بگیر و غسل کن.
آنگاه تو و او به صحرا بروید و انگشتان دست راست خود را در انگشتان دست او
داخل کن و از خود شروع کن و بگو :
«اللهم رب السماوات السبع و رب الارضین
السبع عالم الغیب و الشهاده الرحمن الرحیم ان کان ابومسروق جحد حقا و ادعى
باطلا فانزل علیه حسبانا من السماء او عذابا الیما»
سپس دعا را متوجه او کن و بگو : «ان کان فلان جحد حقا و ادعى باطلا فانزل علیه حسبانا من السماء او عذابا الیما»
پس چیزى نخواهد گذشت که آنچه را در حق او درخواست کردى خواهى دید. (۱۰)
روشن است که این روایت و روایاتى از این قبیل که زمان خاص یا کیفیت خاصى را
براى انجام مباهله بیان مىکند، نظر به آداب و شرایط کمال عمل دارد و نیز
با توجه به مفاد این حدیث معلوم مىشود که مباهله راهى فراروى هر انسان
خداشناسى است که در دین و مذهبش خود را صادق مىشمارد و گرفتار دشمنى است
که حق را مىشناسد ولى آن را انکار مىکند و به تعبیر قرآن
«و جحدوا بها و استیقنتها انفسهم ظلما و علوا» (نمل / ۱۴)
یعنى همواره یک طرف مباهله فردى است که یقین به حقانیت خود دارد و طرف دیگر
کسى که حقانیت او را مىشناسد ولى به ستم و از سر برترى جویى آن را انکار
مىکند. و این حدیث نشان مىدهد که چگونه مسأله امامت اهل البیت بر گروهى
معلوم ولى مورد انکار بوده و چگونه باید شیعیان در امر امامت و ولایت جازم و
قاطع باشند. و جالب آن است که امام صادقعلیه السلام در پایان روایت مذکور
مىفرماید قسم به خدا من هیچ کس را نیافتم که دعوت مرا براى این کار پاسخ
دهد.
و در تاریخ اسلامى به مواردى برمىخوریم که پیروان برخى مذاهب اسلامى
مخالفین خود را به مباهله دعوت کردهاند ولى گویا دعوت آنها بیشتر جنبه
نمایشى داشته و کمتر به مرحله عمل رسیده است. (۱۱)